آسيب هاي غنا و موسيقي لهوي حرام
لینک های ویژه!
پیشنهاد می کنیم صفحات زیر را مشاهده نمایید:

کسب درآمد از فروش فایل
پروژه معماری
انجمن مهندسی معماری
آموزش تری دی مکس
پاورپوینت معماری
خرید بک لینک قوی
معرفی سایت های برتر
دانلود تحقیق
مصالح ساختمانی
مجله تفریحی
دانلود پروژه عمران
دانلود پروژه معماری
خرید رپورتاژ آگهی
نیشابور
مجله تفریحی و سرگرمی
خرید رپورتاژ آگهی ارزان
فروش فایل
دانلود پلان
دانلود مقاله و پروژه
خدمات ساختمانی
خرید بک لینک
کسب درآمد
آموزش 3d max
لوازم و تجهیزات ساختمانی
خدمات تاسیساتی ساختمان
آموزش کسب درآمد از اینترنت

تاریخ : چهار شنبه 6 مهر 1390
بازدید : 1007
نویسنده : محمد غفوری تبار

 

آسيب هاي غنا و موسيقي لهوي حرام

شرافت انسان به عقل است. در برخي از روايات آمده هنگامي که انسان مخير شد تا از ميان سه چيز عقل، حيا و دين، يکي را برگزيند، عقل را برگزيد و چون فرمان آمد که آن دو ديگر بازگردند، حيا و دين برجاي خود ماندند و گفتند، به ما فرمان داده شده تا هر جا که عقل است با او باشيم. بنابراين دين و حيا از لوازم وجودي عقل بشمار مي رود. اين بدان معنا است که هر جا که عقل حضور نداشته باشد، نمي توان از دو لازم آن يعني دين و حيا سراغي گرفت.

اين خود بيانگر شرافت عقل در تفسير اسلامي است و بر اين اساس عقل به عنوان بنياد دين و دينداري مطرح مي باشد و بسياري از احکام براي حفظ اين جايگاه ارزشي عقل وضع شده است تا هيچ گونه بي احترامي در حق آن روا نشود و هيچ عاملي وجود آن را در انسان سست نکند و يا از ميان بر ندارد. اين در حالي است که همه تلاش نفس شهوتران و شيطان وسوسه گر آن است تا اين عقل، سست و ضعيف شود و يا به طور کامل از وجود انسان رخت بربندد.

نويسنده در اين نوشتار بر آن است تا با بهره گيري از آموزه
هاي وحياني، چرايي حرمت غنا و موسيقي غنا يي را بيان کند و نقش غنا را در تضعيف عقل روشن سازد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

● عقل، بنياد دينداري

فلسفه وجودي انسان، حرکت در مسير شدن
هاي کمالي تا مقام خدايي گشتن است که از آن به تقرب، متحقق شدن به اسماي الهي و متاله شدن ياد مي شود. لازمه رسيدن به اين مقام، حرکت براساس آموزه هاي عقلاني و وحياني است که از آن به تعبد تعقلي ياد مي شود؛ زيرا ريشه اين اطاعت و عبوديت محض و مطلق، حکم عقل سليم و فطرت سالم بشري است. از اين رو هيچ تضادي ميان احکام عقل مستقل و وحي نيست و هر آن چه عقل حکم کرد شريعت بر آن مهر تاييد نهاد و هر آنچه وحي بر آن فرمان داد، عقل بر اطاعت آن حکم نمود.

بر اين اساس عقل و شريعت، هر دو نسبت به اموري که مانع اين حرکت و شدن
هاي کمالي انسان باشد، واکنش منفي نشان مي دهند و به شدت به مقابله و مبارزه با آن مي پردازند. از اين رو اموري را که مانع از رشد، بلوغ، بهره وري و استفاده از عقل مي باشد، به عنوان يک دشمن حکمت وجودي انسان تلقي کرده و به شدت با آن مبارزه مي کنند. عقل از آن جهت با اين موانع و عوامل بازدارنده از حضور قوي خود، مبارزه مي کند که موافقت با آن ها به معناي نفي وجودي خود است و هيچ چيزي در جهان وجود نفي و نيستي خود را نمي پسندد و شريعت نيز به حکم آن که عقل، بنياد دينداري است از آن حفاظت مي کند و اجازه نمي دهد تا اموري آن را تضعيف کرده و يا نابود سازد؛ زيرا نابودي عقل و تضعيف آن به معناي نابودي دينداري و تضعيف آن است و با اهداف و فلسفه آفرينش هماهنگي ندارد. بر اين اساس عقل و شريعت با غنا و موسيقي باطل همانند شراب و ديگر مسکراتي که عقل را زايل و يا تضعيف مي کند به شدت مبارزه مي کنند و آن را از جمله محرمات و رفتار هاي نابهنجار مي دانند.

با نگاهي به آموزه
هاي وحياني اسلام به سادگي در مي يابيم که بسياري از احکام و آموزه هاي آن براي محافظت از عنصر وجودي عقل در انسان و تقويت و تحکيم نقش و حضور آن در همه عرصه هاي زندگي و مبارزه با هر آن چه که مي کوشد اين حضور و رشد را تضعيف کند مي باشد؛ زيرا اگر عقل به هر دليلي و به هر شکلي تضعيف شود به معناي تضعيف دينداري و غفلت از حکمت و فلسفه آفرينش هستي و انسان است.

دين اگر بخواهد وجود داشته باشدو در عرصه
هاي زندگي بشر نقش و حضور جدي خود را حفظ کند، نيازمند آن است که عقل را در ن هاي ت درجه آن حفظ کند و از هرگونه تضعيف آن جلوگيري به عمل آورد. مبارزه شريعت با عوامل تضعيف عقل و حضور عملي آن در زندگي بشر، در حقيقت به معناي مبارزه با عوامل تضعيف دين و دينداري است؛ زيرا چنان که در آثار اسلامي بارها بيان شده، دين و حيا از لوازم وجودي عقل است و اگر به هر دليلي و به هر شکلي اين عقل تضعيف شود و يا نابود گردد، در حقيقت دين و دينداري از ميان رفته است.

آموزه
هاي قرآني، نه تنها بر ارزش عقل تأکيد دارند، بلکه اصالت را به عقلي مي دهند که مورد استفاده قرار گرفته و در مسير فلسفه آفرينش عمل کند. از آن جايي که عقل به طور طبيعي گرايش به کمال دارد، از هرگونه نقصي مي گريزد و با هر آن چه سد راه اين کمال گرايي باشد، مبارزه مي کند و زمينه را براي تحقق خواسته هاي خود فراهم مي آورد. عقل به طور طبيعي هرگاه عامل رشد خود را شناسايي کرد و يا مانعي را در اين راه ردگيري نمود، از عامل رشدي بهره برداري کرده و با مانع مبارزه مي کند.

از جمله اين موانع رشدي و بهره گيري از عقل، مسکرات است که عقل را زايل کرده و يا آن را سست مي کند و اجازه تحرک و حضور نمي دهد. از اين رو عاقلان و خردمندان به طور طبيعي با شراب مبارزه مي کنند و آناني که به شراب گرايش پيدا مي کنند، کساني هستند که عقل را مانع از عيش و عشرت خويش مي يابند و مي خواهند شهوتراني کنند و مطابق خواسته
هاي نفساني عمل کنند؛ زيرا عقل اجازه نمي دهد تا شهوتراني مانع حرکت آدمي به سوي کمال شود و اين تضاد ميان عقل و نفس است که شهوت به محل درگيري تبديل مي کند.

موسيقي غنا يي و لهوي ، حرام شرعي

غنا ي مطرب و موسيقي غنا يي به سبب آن که همانند شراب نوعي خمود و جمود را براي عقل به همراه مي آورد، به عنوان دشمن عقل شناسايي شده و به شدت از سوي عقل و شريعت با آن مبارزه شده است.

از آيات فراوان و روايات عديده استفاده مي شود، آن
موسيقي که در شرع اسلام حرام است، موسيقي لهوي است؛ يعني آهنگ هاي متناسب با مجالس اهل گناه و فساد و براي شهوت راني و هوس راني. رسول خدا(ص) در اين مورد مي فرمايند: استماع صوت الملاهي معصيه و الجلوس عليها فسق و التلذد بها من الکفر؛ گوش دادن به صداي لهوي ، گناه است و نشستن در مجلس آن، فسق و لذت بردن از آن کفر است. (غلام رضا جوادي تاريخ موسيقي ايران انتشارات هنري تهران ج۱ ص ۱۳۳)

در اعصار بعدي نيز سيره اهل بيت(ع) بر حرمت
موسيقي لهوي استوار بود و همه ائمه(ع) بدون استثنا مسلمانان را از اين کار نهي مي کردند. امام محمد باقر(ع) فرموده اند: غنا ، گناهي است که خداوند به سبب آن وعده آتش داده است (حسين ميرزايي مباني فقهي و رواني موسيقي ص ۹۱)

از همه اين مطالب استفاده مي شود که اسلام همه
موسيقي ها را حرام نکرده بلکه موسيقي غنا يي و لغوي و لهوي و مناسب با مجالس گناه و شهوت راني و هوس راني را حرام کرده است.

حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب در اين خصوص مي فرمايند:
موسيقي اگر انسان را به ابتذال و بي حالي و واخوردگي از واقعيت هاي زندگي بکشاند حرام است. موسيقي اگر انسان را به گناه و شهوت راني تشويق کند، اين نوع موسيقي حرام است. بنابراين مرز موسيقي حرام و موسيقي حلال، ايراني بودن، سنتي بودن، قديمي بودن، کلاسيک بودن، غربي بودن يا شرقي بودن آن نيست. مرز آن چيزي است که من گفتم و آن ابتذال است. (رساله اجوبه بخش استفتائات)

امام خميني درباره
غنا و موسيقي مي فرمايد: غنا گويي عقل انسان را از کار مي اندازد. تعريف فوق را حضرت امام خميني در کتاب مکاسب محرمه از استادشان آيت الله محمد رضا اصفهاني نقل کرده و فرموده اند: «بهتر آن است که غنا را چنين معرفي کنيم. صوت نازک (زير) انسان که احتمالا زيبايي داشته و به خاطر طرب انگيزي براي متعارف مردم (عرف معمول) داشته باشد يا به طوري باشد که انسان از خود بي خود شده و عقل را به کلي از کار مي اندازد...»

به اين ترتيب ملاحظه مي شود که امام خميني براي
غنا حدود و مراتبي را در نظر مي گيرند و ديگر اينکه ايشان صداي نازک را که عقل را از کار مي اندازد و مايه پستي و خواري و فساد مي شود غنا مي دانند.

امام خميني مي گويند: «آنچه از نظر فيض کاشاني در کتاب الوافي و مفاتيح و محقق سبزواري در کتاب کفايه الاحکام گفته اند اين است.

غنا ي حق و غنا ي باطل

غنا ي حق آن است که تغني (با غنا خواندن) به اشعاري که بهشت و دوزخ را به ياد مي آورد و انسان را به توجيه و يادآوري به دارالقرار و زيبايي هاي نعمات خداوند تشويق کند و غنا ي باطل آن است که متناسب با مجالس فسق و فساد لهو و لعب (رقصيدن، پايکوبي و شراب خواري و تداخل نامحرمان) باشد مانند مجالس بني اميه و بني عباس به شکلي که مردان برزنان خواننده وارد مي شده اند و با کلمات باطل اجرا مي کرده اند و شراب مي نوشيدند و با وسايل موسيقي مانند ني و تار همراه بوده است (مکاسب محرمه امام خميني (ره) ص ۲۰۲)

خداوند در آموزه
هاي قرآني با توجه به فلسفه وجودي انسان و ارزش و جايگاه عقل در اين فلسفه، به غنا به عنوان يک مانع و يا عامل آسيب زا به عقل توجه داده است و آن راتحريم نموده است.

آسيب هاي غنا ي مطرب

غنا در اصطلاح فقهي، آوازي است که مشتمل برترجيع مطرب باشد. طرب، نوعي خفت و سبکي نفس است که از شدت شادي يا غم پيدا مي شود. صوت طرب انگيز آن است که اين حال را در انسان پديد آورد. اما مراد از ترجيع، تردد صوت در خلق و دهان با وزن هاي مخصوص است که توده هاي مردم از آن به چهچه ياد مي کنند. (فقه و تجارت، ذوالمجدين، ص ۶۴)

در آيات قرآني واژه
غنا به اين معنا به کار نرفته ولي عبارتي چون قول الزور، لهو الحديث و مانند آن آمده که مراد همان غنا ي باطل است. در آيه ۶ سوره لقمان، خداوند لهو الحديث را عملي مي داند که موجبات گمراهي بشر مي شود و عذاب خوار کننده را به دنبال مي آورد. در رواياتي که در ذيل اين آيه آمده بيان شده که مراد از لهوالحديث همان غنا است. (مجمع البيان، طبرسي، ج ۷ و ۸، ص ۰۹۴)

خداوند در اين آيه
غنا و نغمه هاي مفسده انگيز را ابزار کافران براي ترويج انديشه هاي باطل خود معرفي مي کند که هدفشان گمراه کردن مردم از راه خدا، کمال و قراردادن در مسير ضلالت است. به اين معنا که غنا ، ابزاري کارآمد در دست کافران است تا اين گونه راه را بر کمال جويان ببندند و آنان را با سرگرم کردن در شهوات و تضعيف عقل و خردمندي، به سوي خواسته هاي پست خود ببرند.

بنابر اين، از مهم ترين کارکرد
هاي غنا ي باطل مي توان به ايجاد گمراهي اشاره کرد. از اين رو گفته اند که غنا ، ابزار شيطان و اولياي شيطان است تا اين گونه آدمي را از مسير کمالي بيرون برند و به خواسته هاي خود که گمراهي بشر است دست يابند.

اصولا دشمن انسان، مي کوشد تا وي را به اموري سرگرم کند که انسان را از حقيقت باز مي دارد. جايگزين سازي امر باطل به جاي حق و سرگرم کردن به باطل از شيوه
هاي شيطاني است تا اين گونه مانع بهره مندي انسان از آيات خدا و آموزه هاي حق و موجب غفلت او از خداوند شود. خداوند در آيات ۶ و ۷ سوره لقمان، گوش دادن به غنا و آوازه خواني را مانع جدي در استفاده بشر از آيات خدا معرفي مي کند. به اين معنا که آدمي هنگامي که سرگرم امور باطلي شود که نفس، آن را دوست مي دارد، از امور حق باز مي ماند و گرايش به گوش دادن آموزه هاي وحياني نخواهد داشت؛ زيرا اين آموزه هاي وحياني همواره مردم را دعوت به مبارزه با شهوت و خواسته هاي نفساني مي کند و آدمي نيز چنين مبارزه اي را دوست نمي دارد. بنابراين، موافقت طبيعت نفساني آدمي با غنا خود عاملي است که شخص را به آن سرگرم کرده و از خدا و آموزه اي وحياني که مبارزه با هوا هاي نفساني در سرلوحه دستور هاي آن قرار گرفته، باز مي دارد.

کافران و شياطين براي اين که به هدف خود برسند، از هر ابزاري براي مقابله با اهداف خلقت انسان، سود مي برند. بي گمان
غنا ي باطل يکي از ابزار هاي آنان است. آنان براي اين که بتوانند روحيه مبارزه طلبي انسان را سرکوب کنند و او را در حالت انفعالي قرار دهند از همه ابزار هاي تحقير و تمسخر استفاده مي کنند. غنا ي مطربي يکي از ابزار هاي ي است که دشمنان براي اين منظور از آن بهره مي برند تا زمينه سرکوب عقل و خردمندان را فراهم آورند و آنان را در حالت انفعالي قرار دهند.

خداوند در آيه ۶ سوره لقمان،
غنا و آوازه خواني را در دست کافران و شياطين به عنوان ابزار استهزاء و تمسخر کردن انسانها به ويژه مؤمنان معرفي مي کند و به مؤمنان هشدار مي دهد تا مراقب اين حرکت ايذايي دشمن باشند.

● مبارزه با عوامل تخريب عقل

از آن جايي که حفظ عقل از امور لازم براي هر فردي است و شرافت عقل به بهره برداري از آن بستگي دارد، بايد به گونه اي عمل کرد تا عقل، حفظ و به کار گرفته شود. از اين رو، هر عامل بازدارنده و يا مانع در سر راه بهره مندي از عقل مي بايست کنار گذاشته شود و با آن مبارزه شود.

خداوند نيز براي همين به مجموعه اي از قوانين فرمان داده تا شرافت و کرامت عقل حفظ شده و به خوبي از آن محافظت و بهره برداري شود. براين اساس در آياتي از جمله آيه ۰۳ سوره حج و ۲۷ سوره فرقان و ۶ سوره لقمان،
غنا و آوازه خواني را حرام دانسته و در آيه ۶ سوره لقمان اجرت و مزد گرفتن بر غنا و آوازه خواني لهوي و باطل را، حرام شمرده است بدين ترتيب با اين ابزار ضدعقل و عقلانيت مبارزه کند و آن را از جامعه و مردم دور نگه دارد.

براي اين که انسان ها تحت تأثير عوامل تخديري عقل چون
غنا ي باطل قرار نگيرند در آيات ۳۶ و ۲۷سوره فرقان، عبادالرحمان و مؤمنان واقعي را کساني مي داند که از حضور در مجالس غنا يي و لهوي و آوازه خواني پرهيز مي کنند و از آن رويگردان هستند. اعراض و رويگرداني از غنا سفارش خداوند به مؤمنان در آيات ۱ و ۳ سوره مومنون است. بنابراين براي حفاظت از عقل و دوري از وسوسه هاي نفساني و شيطاني، لازم است تا آدمي از هرگونه حضور در اين گونه مجالس اجتناب ورزد تا آلوده به ابزار هاي تخديري عقل نشود.

البته براي بازداشتن اشخاص از حضور در چنين مجالسي در آيه ۶ سوره لقمان با اشاره به عذاب خوارکننده اي که براي ترويج کنندگان
غنا و آوازه خواني بيان مي کند، مي کوشد تا مردم را از حضور و سرگرم شدن به اين امور تخديري باز دارد.

به هر حال، خداوند به عناوين گوناگون بر آن است تا عقل حفاظت شود و کرامت و شرافت آن نگه داشته شود. بر اين اساس مجموعه اي از هشدارها و انذارها و راهکارها بيان شده است تا مردم از سرگرم شدن در اين امور بازداشته شوند و عقل در مسير درست خود مورد استفاده قرار گيرد.

هر چند که در آيات قرآني و روايت اسلامي،
غنا به معناي صوت مطرب و چهچهه زدن حرام دانسته شده؛ ولي اين بدان معنا نيست که موسيقي غنا يي حرام نيست؛ زيرا هر آن چه که هوش آدمي را بربايد و عقل او را زايل کند و يا سست و بي تاثير کند و انسان را سرگرم باطل کرده و از خدا و اهداف خلقت باز دارد، حرام است، موسيقي غنا يي که آهنگ برخاسته از ابزار هاي آن است، حرام است؛ زيرا فلسفه حرمت و علت تحريم، زوال عقل و سرگرم کردن آن به امور باطل و بازداشتن از آموزه هاي عقلاني و وحياني است که در هر دو شکل آن پديد مي آيد. از اين رو همان حرمتي که درباره غنا ي باطل بيان شده درباره موسيقي باطل نيز بيان مي شود.

آيت الله فاضل لنکراني در اين باره مي فرمايد: «
غنا ، آوازي است که در آن صدا را در گلو مي گردانند که به زبان عرفي چهچهه مي گويند و طرب انگيز هم باشد و مناسب مجالس لهو و لعب هم باشد که اين حرام است؛ و موسيقي به يک تعريف، ترکيب اصوات است به نحوي که خوش آيند باشد، لذا اگر مناسب مجالس لهو و لعب باشد، حرام است».

بنابراين، هر عاملي که عقل را از ارزش و شرافت و کارآمدي بيندازد و پست و سست نمايد و از ميان بردارد، امري
حرام است و بايد از آن اجتناب شود، حتي اگر اين عالم با سوءاستفاده از آيات قرآني انجام شود و شخص، قرآن را با موسيقي غنا يي خوانده و مردم را به جاي محتوا سرگرم ظاهر کند که باز حرام است. از اين رو مراجع عظام تقليد به اتفاق آراء مي فرمايند: غنا صوتي است که با ترجيع و طرب همراه بوده و مناسب با مجالس لهو و گناه باشد. اين گونه غنا ي باطل به طور مطلق حرام است حتي اگر در دعا و قرآن و اذان و مرثيه و غير آن باشد.

 
منبع :
www.kayhannews.ir
 



مطالب مرتبط با این پست :

می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








پرداختن به موضوعات مختلف در این سایت چگونه است ؟

RSS

Powered By
loxblog.Com